یازدهمین و آخرین ماهگردت مبارک پسرم
پسرکم پایان ماهگی و ورود به ماهگیت رو تبریک میگم.
زرد آلو......... جوجه رنگی ..........تپلو.........لوکال بال.....لوییز طاها .........فسقل....پهلوون........سفید برفی...........گردآلو..........هرچی که هر کی صدات کرد تو این چند ماه که نفسم شدی .فدای تو بشم الان که نوشتم آخرین ماهگردت یه جورایی دلم گرفت واسه روزهایی که هیچ وقت تکرار نمیشه واسه اولین لبخندت واسه اولین تبت واسه اوین دست دستی سرسری و میوه خوردنت جیغ زدنت وب ب و.......................................................................................................................................هزاران هدیه ایی که خدا تو وجودت تو گذاشت و تو رو به ما هدیه کرد تا برسیم به اوج مادر و پدر بودن و نادیده گرفتن خودمون برای تو
همه وجودم ...عشقـــــــــــــــم............نفســــــــــم.........
بیاااااااااااااااا دنبالمممممممممم
همش دوست داری دست دستی کنی و جالب اینجاست کهدوست داری بقیه دست بزنن
واگه آهنگی بشنوی شروع به تکون دادن خودت می کنی و عقب جلو می ری و به ما نگاه می کنی
تاما هم برات دست بزنیم ...و شروع می کنی به خندین و رقصیدن ..مخصوصا با پیرمرد مهربون ..........مزرعه داره..........فدای اون تکون دادنات بشم من
شازده من گوشي تلفنو ميذاري زير گوشت والو میکنی یادست کوچولوی نازتو مشت میکنی
جای گوشت الو میکنی
ديگه معني حرف ها و جملاتو مي فهمي مثلا بيا، برو ، بده و... مي فهمي. وقتي ميگيم طاها توپو
بيار تندخودتو به توپ مي رسوني و سعي مي كني بياريش(دقيقا مثل يه پيشي ملوس).یا وقتی میگم بده میدی....اول یه دودوتا چهارتا باخودت میکنی بدم یاندم اگه بدم نکنه کلاه رفته سرم
چندروزی بعدازظهرها شده بهانه گیری میکنی تا بهت میگم چی شده جالبه میگی دردردردر ...
دردری شدی حسابی.میری سمت در که یعنی بریم ددر
ماشالله به جونت مامان دستاتو محکم میگیری با زنجیره ها و جیغ میزنی که تندتند تابم بده
دیدی مامان داری اعلام نارضایتی میکنی که تندش کنید
ماشالله به جونت مامانم از هشت ماهگی یادگرفتی از پله ها میری بالا از سرسره خودتو ول میدی پایین
بعدم ازسرسره میری بالا
ای شیطون مامان
دنبال آجی یلدا میگردی
فداتو بشم من
تاج سرمن ...
آغاز مستقل خوابیدن و توی ماه 10ام شروع کردم و تو هم کلی استقبال کردی و کنارتخت من و بابایی تشک کوچولوتو پهن کردیم و کنارمون می خوابی
تا میگیم کلاغ انگشتتو میاری بالا میگی پـــــــــــــــــــــــــر بعد من جیغ و دست تو هم هی میگی ار ار
عسل من
دیگه واقعا دوست داری راه بری و همش سعی می کنی واستی .. برای چند لحظه ای هم
می ایستی ودستای نازتو به مبل میگیری وبلندمیشی وچند قدم برمیداری و می افتی...خیلی عجول و هولی فدات شم دوست داری بدویی تمرکز نداری اگه یه ذره اروم تر قدم برداری می تونی تاتی تاتی کنی دیگه
الان چهار تا مروارید سفید ناز دراوردی .. دوتا پایین دوتا بالا لثه هات خیلی
می خوارن و ازدردش میزنی توسرخودت........ هنوز موفق به گرفتن عکس از مرواریدهات نشدم
یادگرفتی دو دستی میزنی تو سر خودت یاسرتو میکوبی به تخت و دیوار و بالشت بامزه میشی اما اصلا دوست ندارم
وقت لباس پوشیدن کمتر اذیتم میکنی وقتی میگم دست ها بالا دستاتو میبری بالا تا بلوز تنت کنم و قتی میگم پا پا پاهاتو کمکم میکنی تو شلوار البته بعضی روزها هم خیلی خلجی
الهی قربون شکل ماهت بشم خیلی خیلی باهوشی هفت الله اکبر بهت و خیلی خیلی بازیگوش هزارماشاالله
یازده ماه گذشت روزهایی که من وبابا باوجود تو فسقل غرق شادی ونشاطیم وتو
درکنارما می بالی وماشکرگذارخدای مهربونیم که مارو لایق داشتن فرشته کوچولو دونسته
خدای مهربونم هزاران هزاربار ممنونتم وشکرمیکنم این رحمت بزرگی که به ماعطاکردی
همیشه به سلامت دارش.............
خدایا این روزها هیجانم بیشتر شده بیشتر از همیشه محتاج لطف توهستم بیشتر هوایم را داشته باش ای خالق من وفرزندم وهمسرم.
قربون شکلت برم من !
جوجه ی خواستنی من ، این روزا حسابی شیطون شدی. عاشق فرار کردنی . امروز که با هام قایم باشک بازی میکردی تازه حس کردم که توی این یکسال چقدر بزرگ شدی . پارسال این موقع روزشماری میکردم بیای و حالا دیگه واسم .............
فدای شیطنتات بشم . وقتایی که خوشحالی چشماتم میخندند.
اینم عکس از آزمون 12ماهگیت (بسته هوشان)
الان داری آتیش میسوزونی و نمیزاری سیر دلم بنویسم اما این پست ادامه دارد........برمیگردم با کلی عکس و خاطره از دهمین ماه طلاییت که موهایی طلایی تو هدیه کردیم به ضریح طلا امام رضا....
برمیگردم ..........با پست جدید