مادربودن یعنی......عاشق بودن یعنی....

عشق چیه؟ شاید بگی پوچه یا دروغه

ولی من به لطف خدا دوبار طعم عشقو چشیدم

وقتی به مهدی نگاه می کردم قلبم تندتر میزد

 از دوریش اشکم در میاد

 تب کنه من هم تب می کنم

حاضرم از جونم واسش بزارم

عاشقشم بخدا

طاها یعنی ضربان قلبم یعنی نور چشمم اما مهدی تمام زندگیمــــــــ

 مادر بودن یعنی بوسیدن سر انگشتای کوچولو ی پسرک

مادر بودن یعنی بوییدن عطر خوش زیر گلوش وقتی مثل یه فرشته خوابیده

مادر بودن یعنی زمان های شگفت انگیز شیر خوردنش

مادر بودن یعنی خندیدن های بی دلیلش

مادر بودن یعنی نشون گرفتنت با انگشت خوشگلش تو یه جمع شلوغ و ماما گفتنش

مادر بودن یعنی غرق شادی شدن از بغل کردنش

مادر بودن یعنی دالی بازی

مادر بودن یعنی  خراب شدن دنیا رو سرت وقتی صدای گریه شو میشنوی

مادر بودن یعنی کم خوابی

مادر بودن یعنی سرمست شدن از دیدنش

مادر بودن یعنی دیدن لبخند شیرین وقتی از خواب بیدار میشه

مادر بودن یعنی تاتی تاتی

مادر بودن یعنی عاشق یه دندون سفید و خوشگل بشی

مادر بودن یعنی منتظر همه لحظه های شروع باشی

مادر بودن یعنی بند دلت با یه ماما گفتن پاره بشه

مادر بودن یعنی عاشق یه پسر کوچولو باشی 

مادربودن یعنی به باباگفتن و عمه گفتناش حسادت کردن

اره پسرکم واقعا مادربودن حس قشنگیه

شده تشنت باشه ولی خسته ای بری آب بخوری یک دفعه بچه ات میگه مامان آب میدی من بعد بلند میشی یک لیوان آب بهش میدی ولی یادت میره خودت بخوری

شده بخوان از بچه ات آزمایش خون بگیرن بعد تو حالت بد بشه به حال مرگ بیفتی وایی من اشکم در میاد.

شده خودت بچه ات رو تنبیه کنی (حتما شده) وای به روزی که یکی به بچت چپ نگاه کنه دوست داری کله اش رو بکنی

قبل از بچه دار شدن تا هر وقت دوست داری می خوابی ولی واسه بچه ات می تونی 24 ساعت یا بیشتر نخوابی واسه هیچ کس حاضر نمیشی این کار رو بکنی مگر یکی ازعشق هات باشن باشه

به آینده خودت از کی فکر کردی وقتی چند سالت بود ولی به آینده بچه ات هر روز هر ساعت و شاید هر لحظه فکر کنید .

زیاد شده بری واسه خودت لباس یا ..... بخری ولی بچه ات یک چیزی می بینه و تمام پولت رو می دی واسش خرید می کنی

وقتی میگه مامان قند تو دلت آب میشه میگی جانم پسرم  عشقم دوستت دارم 

من روزی 10000000000000 بار بهت میگم دوستت دارم عاشقتم و دستهای کوچولوتو رو می بوسم و میزارم روی چشمام

اما روزی 100000000000000000000000000000000000000بار عاشق باباتم وگرمی عشقشو تو قلبم حس میکنم حتی زمان هایی که باهم دعوا

میکنیم و همدیگه رو ناراحت میکنیم و حتی زمان هایی که ازروزمرگی خستم و بهش یه گیرایی میدم که همش از روی عشقه و توجه ......

اما طاهای من ...خداروشکر من وبابا دعوامیکنیم اما قهر نمیکنیم ....بین خودمون باشه مامان.... اگه بابا باهام قهرکنه من نابودم دیگه.. 

البته احساس میکنم بابامهدی  برعکس من که من اول عاشق باباتم و بعد تو اما بابا مهدی اول عاشق تو بعد من البته حس منه ....

دوستتون دارم بخداااااااااااااا....................فدایی داریدا...........

این چنین وقت هایی یاد نوشته ای می افتم که مثل هرمادر دیگری قبل از اینکه موجودی که در حال به دنیا آوردنش بودم مرا با خواندن نام مادر سرفراز کند؛ نوشته ای که به یادم می آورد: "شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت این جا به پایان می رسد"

 شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت «اینجا» به پایان می رسد! ، نوشته ای که زینت بخش میز کار  تروومن رئیس جمهور ایالت متح-ده بود و به طور ضمنی اصطلاحی است که نشان دهنده آدمی است که هیچ کس دیگری وجود ندارد که بشود مسئولیت کار و تصمیم گیری این فرد را به او محول کرد و او شخصی است که تصمیم گیرنده نهایی است و کسی که بار مسئولیت خوب یا بد به عهده او گذاشته شده و در هر صورت مسئول نهایی است.

مامانم دوستت دارم بخداااااااااا

ماشالله .....انشالله که همیشه لبخند برلبانت حکمرانی کند

خدایا

همسرم.......

پسرم..........

خانواده ام ...........

و همه اونایی که دوستشوت دارم

رو می سپارم به خودت