محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

ازشیرگرفتن پسرکم بی بلا

نفس بالنده مامان ..... من مامان بی تاب ای  دل من درپیچ و تاب بهانه های کودکی ات بی تاب است و بهانه میگیرد دل تنگ شده ام برای خنده های زیبایت هنگام شیر خوردن     بی تاب نگاهات هنگام شیرخوردن و......ای وای ای وای چقده سخته خدایا ذوق ز دگی ات برای نوشیدن جرعه ای شیر هنوز یک روز تمام نشده من دلتنگم دلتنگ در اغوش کشیدنت و لالا گفتن شیرین تو.... میدانم این روزها دیگر با تو تکرار نخواهد شد برای همین نوشتم نوشتم تا بماند تا روزی بخوانم و یادم بیاید من چقدر اشک ریختم که تو...
5 آبان 1394

باکلی تاخیر.....17ماهگیت هورااااا

نف س بالنده ی من؛ محممممممممدطاها   با توام...چرا اشباعت نمیشوم؟ چرا هرچه نگاهت میکنم حریص ترت میشوم؟ چرا هر روز برایم زیباتری؟ چرا عطر تنت را هرچه عمیق تر نفس میکشم کم می اورم؟ چرا وجودِ کوچک و لطیفت اینقدر ارامم میکند؟ چرا نفسهایت را میشمارم؟ چقدر گرما و بوی دهانت را دوست دارم ... چرا چشمهایت...نگاهت دلم را هر بار میلرزاند؟ چرا تو میخندی من دلم پر میکشد؟ چرا جــــــــــــانم در مقابل هر نفست فدا میشود؟ چرا تمام آرامشم با بودنت کامل میشود؟ چرا دل نگران هر لحظه ات هستم؟ چرا آنقدر  دوستت دارم پسر....اصلا قدری ندارد! من در...
22 ارديبهشت 1394

مادربودن یعنی......عاشق بودن یعنی....

عشق چیه؟ شاید بگی پوچه یا دروغه ولی من به لطف خدا دوبار طعم عشقو چشیدم وقتی به مهدی نگاه می کردم قلبم تندتر میزد  از دوریش اشکم در میاد  تب کنه من هم تب می کنم حاضرم از جونم واسش بزارم عاشقشم بخدا   طاها یعنی ضربان قلبم یعنی نور چشمم اما مهدی تمام زندگیمــــــــ   مادر بودن یعنی بوسیدن سر انگشتای کوچولو ی پسرک مادر بودن یعنی بوییدن عطر خوش زیر گلوش وقتی مثل یه فرشته خوابیده مادر بودن یعنی زمان های شگفت انگیز شیر خوردنش مادر بودن یعنی خندیدن های بی دلیلش مادر بودن یعنی نشون گرفتنت با انگشت خوشگلش تو ...
30 بهمن 1393

مادرانه های من و پسرکم

سلام پسرکم                     نبض زندگی من تولد یکسالگیت مبارک عشقم ............وجودم ...............نفسم......... مادرانه هایی دارم که باید امروز الان که یک ساله شدی بهت بگم و شاید روزگاری درمقابلت محکوم به سکوت بشم و شاید نباشم ....... و توراسوق بدم به مادرانه های یکسالگیت و .......... امروز یک بهار یک تابستان یک پاییز یک زمستان را پشت سر گذاشتی و میروی تا به دومین سال زندگیت  برسی به اوج شیرین کاری و اوج نیازهایت به من و پدرت .....به اوج اولین هایت....وووو !! انسان های زیادی را دیدی وخ...
9 دی 1393
1