شب قدردگررر
کجایی پسرم دلگـــيرم! از تمـــام روزهايـی كه بودی ونشد سیر ببینمت...! برا تمـــام آروزهايی كــه برایت داشتم که بزرگ شوی و......... کجایی پسرم............................ مــــــــــــــــــــــــــابالاخره به هم خواهیم رسید آن خواب آن نشانه آن روشنایی پسرم می داند که مادرش ................ ...
حس بودن دوباره ات مبارک . . .
ا ین هم برای کسی که هیچ وقت نتونستم کنارش باشم امید سالهای از دست رفته ام ، امید روزهای بی ................. تولدت هر سال بی تو آغازی است برای عاشق تر ماندنم ، بی تو اما در دلم با تو بودن را جشن میگیرم و ساده میگویم : حس بودن دوباره ات مبارک . . . ودوباره شب قدر دگرمرابه وهم غریبی فرو میبرد بدترین هارو برایم تداعی میکند ............ ...
18مرداد ومن.....
چهارشنبه و شب قدرمرابه وهم غریبی فرو میبرد......
سالگرد فرشته شدنت........ آسمونی شدنت......جاویدان شدن 2سالگیت ................نمیدونم تسلیت یامبارک. چون ازپیش من رفتی خوب غمه دیگه پس تسلیت اما چون فرشته ایی و پیش بهترینی حداقل واسه تو که الان بهترین جاهستی مبارکت باشه ... مگر که جان به لب رسد که یادت از نظر رود چرا تو بی خبر ز ما رفتی؟؟!! چه می شود عیان شوی؟ مرا عزیز جان شوی ؟ بگو چرا؟ بگو کجا رفتی؟ دیده بر رهت دارم در دل شب تارم دوستتون دارم هم تو هم داداشی هم بابایی تاابد تا انتها........ ...
من و خدا و فرشته آسمونیم
بوی ماه رمضان که می دود میان فصل پاییزی دلم، دلتنگ اشک هایی می شوم که از سر دلتنگی تو ریخته ام. بوی باران می آید و اما از سردلتنگی تو گوله گوله تگرگ روی گونه هام میریزم. مثل بغضی که این روزها سرشارم کرده و هر روز میترکد و ثانیه ایی دگر داغ نبودنت را برایم تازه میکند. ماه رمضان امسال 18 ماه رمضان امسال شب قدر امسال مرا به وهم غریبی فروبرده است.. .این زود آمدن ها ، این ابرها که اشک هایشان را می بلعند، این گرمای ناگهان، مرا می ترساند ... ماه رمضان امسال هوای غم دارد و می ترسم که این اندوه ابدی شود. اگه بودی الان 2سالت بود ودومین شب قدر و باهم بودیم.دردمن وترس من از ماه رمضان مرا آشفته تر میک...
نامه من به مسافر بهشتم
نامه من به مسافر بهشتمه می دونم اینو میخونی چون از دلم بلند شده و برای تو مینویسم دوست دارم برات نامه بنویسم هرچند که می دونم چیزی تا یکسالگیت نمونده اما نمی تونی درک کنی که من چی میگم ..... پسرم سلام عزیز ترینم سلام امیدسرابم سلام مامانت مدتهاست که گونه های اشک آلودش رو به امید در آغوش گرفتن تو خشک میکنه.مدتهاست که با تو داره زندگی میکنه و هرگز از یاد نبردم با هم بودنمان را.صورتتو ندیدم بو و بوسه شیرینتو نچشیدم اما لحظه به لحظه شوقم برای دستای کوچولوداداشت که قراره سیلی نوزادی قشنگی به دو طرف صورتم بزنه بیشتر میشه . اما وقتی فکر میکنم که چرا تو الان کنارم نیستی قلبم سوراخ میشه و ذوقم کورو شوق به خشم تبدیل ...