آتلیه یکسالگی
عکس های خام آتلیه یکسالگی موطلایی
پس از نه ماه انتظار، پس از گذران روزها و شبهای پر از دلهره و اضطراب، در
یک لحظه بزرگ و خاص ، در لحظه ای فراتر از زمان و مکان ، در لحظه اتصال
آسمان به زمین ، شاهد خلق یکی از بزرگترین معجزات الهی بودم و ... تو
آمدی! .... هیچ حرفی برای گفتن ندارم و فقط چشمانم می گریند....
پسرم ! تمام این لحظات را تقدیم آمدنت می کنم.
.
محمدطای من. این روزها تکرار نمی شوند.
دلم می خواهد ثانیه های با تو بودن رو ببلعم.
نفس هام رو بشمارم. خنده هات رو ضبط کنم.
چشمهاتو ، صداتو، خواب و بیداریت رو همه رو توی دستهام بگیرم و مثل یه تنگ بلور مراقبت کنم.
تو هوای تازه ی منی . من بدون تو نمی تونم نفس بکشم.
مهدی جانم
.
.
.
من ندانم که کی ام
من فقط می دانم
که تویی شاه بیت غزل زندگیم
وسرانجام هیچ کاغذی سپید نمی ماند همه مثل تو و من عاشقند....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی