محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

طاها و نیکان

1393/4/11 18:07
نویسنده : مامان بی تاب
914 بازدید
اشتراک گذاری

بههههههههههههههههله

دست برقضاروز جمعه ناهار من و شما و بابایی و بابابزرگ رفتیم خونه عمو علی .

ایییییییییییییی مادررررررررررر به قربانت

آتیشی نبود که شما نسوزونید ددددد

نیکان اینا هم رفته بودن خونه نویی (خونه خریدن و اثا ث کشی کرده بودن)

ای فدای شما دو تا اتیش پاره ها

خودتون ببینید دیگه

بههههههههههههههله اینم اطاق نیکان که بمب ترکوندین دونفره

پیش به سوی میز کامپیوتر

نیکان:وای این چییییییییییییییییها

طاها:مامان چی اوردی واسمون

موتورسواریییییییییییییییییییییییی

اول دوتایی تونو سوارکردیم دیدیم نخیر باهم سر ناسازگاری گذاشتید.

طاها:خندونک

نیکان:گریه

هنوز بارش نشده که سواربنزه

wowwwwwwwwww

وقت تمام نیکان

طاها:نیکان وقتت تمام بیاااااا پایین

نیکان:بابا یه چیزی به طاها بگو

طاها:نممممممممممممی شه

هنوز باورت نشده سوار بنزی

نیکان:گریه

طاها:باشه نیکان بیا اینم بنزت

نیکان:خندونک

طاهاو نیکان: بریم پارک

اول یه چرخی زدیم توبازار

قربون توبشم من .نیکان کلاهشو سرش نمیکرد

گذاشتنش سرتو

نیکان:این پارکهعصبانی

طاها:این پارکهغمگین

طاها ونیکان:بالاخره اومدیم سرسره بازیدلغکجشن

طاها:نیکان بیا بازی کنیم دیگهآرام

قرببببببببون خندتون

بخدا شماها نفسید

هرکی زودتر بره بالا

البته مامانی یه ذره عمو علی واسه شما تقلب کرده و جلوترگذاشتت

فدات بشم اینجا گریه کردی اما ما نفهمیدیم .

اومدیم خونه دیدم کفش پشت پاهاتو زده و زخم شده.

بمیرم واسه معصومییت


نیکان تنهایی به بازی ادامه میدهددددد

چه خوششششششششه اینجا

ظاهرا نیکان هم گریه

اما شکال نداره بازیه دیگه

بزرگ میشیدو مرد میشید

اینا همه میشه خاطره شیرین

بعد رفتیم دعوت بابا مهدی بستی خوردیم (شیرینی بابت..........ایشالله تو پست های بعد برات تعریف میکنم)

به چی فکر میکنید؟منو ببینیدخندونک

جریان این فکرهم بعدبرات میگمسوال

نیکان دیگه خوابید

این عکس هم خودم از خودم گیرفم

زنعمو که تو دستش بستنی بود و نیکان

بابا و عمو هم تو فکر

 

اینم یه عکس از دوتا مرواریهای نیکان

 

پسندها (6)

نظرات (5)

بابا و مامان
12 تیر 93 13:34
آجی محمدمهدی
12 تیر 93 19:04
فدات شم عزیزم.چه قالب قشنگی.محشــــــــــــــره.مبارکت باشه.ماشالله چقدرشمادوتا پسرعمو وروجک شدین.همیشه به خنه وخوشحالی باشین.
عمه خاله
14 تیر 93 2:12
سلام فسقلم.به به چه قالب خوشکلی مامانی واست انتخاب کرده دستش درد نکنه.به به چه فسقل های شیطونی انشالله همیشه ی همیشه با هم مثل دو تا داداش مهربون باشید.یه عالمه بوس
فروغ
18 تیر 93 13:37
انشاالله باشیم روزی رو که عکسهای تفریح و گردش 2تا مرد رو ببینیم.الان با تصورش خندم میگیره!
مامان بی تاب
پاسخ
انشالله.اما چرا خنده ات میگیره