محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

پسر مازمینی شدو اولین ها...........

1392/7/15 0:15
نویسنده : مامان بی تاب
444 بازدید
اشتراک گذاری

عاقبت در یکروز از روزهای دور................

کودک من پا به دنیا می نهد ............

آن زمان برمن خدای مهربان ...........

نام شورانگیز مادر مینهد.................

عاقبت ....سرانجام.....بعد از 2سال ...........خدابه من هدیه ایی داد ......خدا به من و مهدی هدیه ایی داد

محمدطاهای ما زمینی شد

ورودت به این دنیا رو تبریک میگیم

محمد طاهای ما در تاریخ 1392.08.02روزعید غدیر خم ساعت 11:45صبح با صدای گریه اش دل همه ما رو شاد کرد و آغازگرزندگی نو و جدیدی برای ماشد

پسرم .عزیزدلم .نفسم خیلی زود اومدی تو بغل ما .مارو غافلگیر کردی

توی هفته 37ام و5روز اومدی تو آغوشم خیلی زود بود و همه نگران بودیم .سرفرصت همه خاطرات زایمان و برات به ثبت میرسونم

پسرنازگل من تو ی هفته 37ام و 5روز با وزن 3650و قد 51و دور سر 35.5متولد شد و به ما زندگی داد

الهی فدات بشم ساعت 11:45ظهروقتی زمینی شدی وساعت12:15به بابا گفتن که لباس های کوچولوتونو بدید بابا متعجب و شوکه گفت به دنیا اومد ؟؟؟؟؟رفت یه گوشه تو بیمارستان و سجده شکر کرد و خدارو سپاس  که مادر و فرزندصحیح و سالم اند .......

اولیـــــــــــــــن عکس نفسم که بابائی ازت گرفت و  یک ساعت بعد از عمل تو  بغل خاله زهرا تحویل دادند، ساعت 1ظهر

الهی دورت بگردم تو بغل خاله زهرایی.خاله زهرا بغلت کرده بود و همین طور دورخودش تاب میخورد ونمی فهمید کجامیره هرچی بهش میگفتن بایست ببینیمش به هیچ کی نمیداده

 

قربون لبات بشم من .این عکس توبیمارستان ازش گرفتن

 

اولیــــــــــــــــــن حمامی که رفته بودی البته فیلمش هم هست که برات یادگاری نگه می دارم (اینجا3روزه که با ما هم نفس شدی)........

مامان جون اساسی پوشوندتاخنده

اولیـــــــــــــــــن مهمانی

تواین عکس ما یعنی من و بابایی و خاله زهرا و مامان جون رفته بودیم دیدن نیکان

والبته یه چیز مهم شما اینجا6روزتونه و نافتم به مبارکی افتاد

نیکان ساعت 9:30زمینی شد و اولین دیدار ما با نیکان ساعت 1:30ظهر بود وجداهمه رو از چشم انتظاری در اورد

اینم

اولیـــــــــــن عکس من وشازده پسر (تو این عکس محمدطاهای من 6روزشه و از خونه عموعلی برگشتیم رفته بودیم دیدن نیکان)

چهره ناراضی بودن فسقل

آقاپسر ما چشمش نکنیم اصلا گریه نمی کنه پسله خوفیه این نهایت گریه و ناراحتیته

 به به اینم اولین عکس سه نفره ما

 

اولیـــــــــــن لبخند و اولیـــــــــــن چشم بازکردن ها

قربون لبخندت بشم مامانی.اینجا شما دیگه 7روزتونه و اولین لبخند و اولین چشم بازکردنتو خاله زهرا عکس گرفت زمانی که خاله زهرا داشت میرفت و خداحافظی می کرد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ابوالفضل
20 آبان 92 1:04
سلام عزیزم .بهتون تبریک میگم وقتی این پست رو دیدم از خوشحالی اشک تو چشممام حلقه زد قدومش مبارک باشه به به چه روز عزیزی هم بدنیا اومد.خیلی ماهه ماشاالله هزار الله اکبر خدا نگهش داره براتون خیلی مراقبش باش .انشاالله زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه .قربونت بوووووووووووووووووووووووووووووس . قربونت برم لحظه لحظه رو باهام بودی و بهم ارامش دادی و گفتی توکل کن وممنونم ازت
عمه خاله راحله
20 آبان 92 12:36
الهی قربونت بره عمه خاله.چقدر دلم می خواست.روز تولدت بودمو بغلت می کردم. خودتو ناراحت نکن عمه خاله میدونم دوست داشتی باشی من یادمه که منو ماساژدادی و بهم گفتی میای اما شرایطت جورنبود من درکت میکنم
مامان حسام كوچولو
21 آبان 92 1:40
هزار هزار ماشالله مباركه چقدر هم خوشگله ممنون گلم چشات خوشکل میبینه
الهام
21 آبان 92 11:32
سلام عزیزم وای خیلی خیلی خوشحال شدم مبارک باشه خدارو صد هزار مرتبه شکر دل شمارو شاد کرد واقعا خدارو باید ستود واسه این هدیه بزرگ.ممنونم گلم
فاطمه (مامان آیلین)
21 آبان 92 13:33
پایان شب سیه سپید است ، چشمتون روشن ، مبارکه مرسی گلم پایان شب سیه سپید است این جمله رو همیشه از زبون های مختلف میشنیدم اما الان درکش کردم
asal
22 آبان 92 1:59
قربونش برم مبارکه تولدتمبارک جیگرم به دنیا اومدی ؟؟؟؟ هووووووووووووراااااااااا
مامان یاسمن و محمد پارسا
24 آبان 92 19:11
الاهی فدات بشم من ماشالاه هزار ماشالاه خوشگل من چقدم نازی فدای اون لبخند نازت
مامان یاسمن و محمد پارسا
24 آبان 92 19:12
مامان تبریک می گم ایشالاه به سلامتی و خرمی خدایا شکرت
مامان ابوالفضل
27 آبان 92 17:22
به به عکسای جدید .کلی حال میکنم این عکسا رو نگاه میکنم عزیزم اونی که ناراحته خیلی ملوسه قربونش عکس آخری هم خیلی بانمکه یه عکس همین جوری از ابوالفضلم دارم .عزیزم خدا براتون نگه داره انشاالله .اسپند یادت نره تا چهل روز هر غروب آفتاب . قربونت برم بچه ها همه معصوم ان و ناز.اسپندوکه هر روز روزی چند لبار دود می دم .
مامان الینا،آنیتا
3 آذر 92 0:58
هزار ماشالا خیلی خیلی مبارکه ؛قدم پسرمون به خیر و خوشی انشاالله مرسی خاله جونم