محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

محمدطاهای ما وخانواده اش

1392/6/29 12:24
نویسنده : مامان بی تاب
399 بازدید
اشتراک گذاری

بازم سلام به گل پسرم که دیگه نه خواب برای مامان گذاشته نه استراحت

گل پسرم هزار الله اکبر به تو

قربون ورجه وورجه هات .شب تا صبح بیدارم همش تو دستشویی یا نشستنی می خوابم خوب دیگه بهشت

زیر پای مادرانه دیگه

    

الهی قربون گل پسرام بشم من

خوب ببین پسر گلم خانواده اتو بهت معرفی میکنم که انشالله خواستی کم کم با شیرین زبونیت حرف بزنی خانواده اتو چی صدا کنی

بابای مامانی ................باباجون

بابای بابایی.................بابابزرگ

داداش بزرگه بابا(عموعباس)................باباجون

مامان مامان..................مامان جون

زن داداش بزرگه بابا(خاله من)..............مامان جون

ابجی مامان و بابا(زهرا).........................خاله جون

داداش های مامان............................دایی جون

آیدا..............................................آجی

یلدا............................................آجی

داداش های بابایی...........................عموجون

خواهرای بابایی.............................عمه جون

راحله(ابجی مامان و بابا).........................................عمه خاله

حمیدرضا...........................................دایی حمیدرضا

رضا...................................................عمورضا

مامان ............................................هرچی دوست داری

بابا................................................بابایی

راستی یه خبر که اصلا وقت نشد بهت بگم اما خیلی مهمه و خوشحال کننده تو یه عمو علی داری که  از بابایی بزرگتره اوناهم یه نی نی تو راه دارن اسمشو گذاشتن آقا نیکان به معنی نیکی ها و خوبی ها  .شاید یه روز یه شب یه  ساعت به دنیا بیاید .

همه بی صبرانه منتظر اومدن شما دو تا فسقل هستیم اما به امید خدا اول پسر عموت زمینی میشه و بعد شما قدم های نازتو می زاری روی چشم های ما

بابایی و عمو علی بهترین روزها رو باهم داشتن و همیشه از مجردی هاشون میگن انشالله پسرهاشون هم داداش های خوبی برای هم بشید و همیشه پشت هم باشید مثل عمو رضا و دایی حمید رضا که رفیق های خوبی برای هم هستن .

..خدایا این دو گل پسر ما رو صحیح و سالم بزار تو آغوش مامان و باباهاشون و شادمون کن ..


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان یاسمن و محمد پارسا
5 شهریور 92 17:22
ایشالاه به سلامتی هر دوشون بیان به جمع صمیمی خانوادهاشون
مامان حسام كوچولو
13 شهریور 92 17:04
انشالله به سلامتي قدم هاي نازشون رو بزارن روي زمين
عمه خاله راحله
13 شهریور 92 23:24
سلام قربونت بره عمه خاله.نمیدونی چه کیفی میداد وقتی من شکم مامانی رو با روغن زیتون ماساژ میدادم تو زیر دستام لگد میزدی.خیلی باهات حرف زدم به نظرم بدنیا بیای سریع صدامو میشناسی.بی صبرانه منتظرتم.راستی یه سوال چرا دایی حمید رضا اما عمو رضا؟!


سلام به عمه خاله گل پسرم .از اونجایی که عمورضای بیچاره پسر من مدتهاست چشم انتظار باران جون تا بیاد و بهش بگه دایی و با این اوضاع دانشگاه شما هم به بعد ها موکول شدگفتن که من به دو دلیل عمومحمدطاها هم هستم 1:من فقط دایی باران و محمدپارسا هستم 2:مهدی رو بیشتر از تو دوست دارم
حالا چرا حمیدرضا می شه دایی .خوب واسه اینکه به من میگه آبجی و به قول خودش مثل خواهر دوستم داره
الهام مامان رامیلا
18 شهریور 92 13:29
خدا رو بخاطر همه چی شکر