محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

اولین هدیه

دختریاپسر گلم عمه خاله راحله منو سوپرایز کرد              نشسته با یه عالمه دقت و ظرافت و حوصله یه تشک چی ناز رنگ رنگی برات دوخته من که خیلی خوشم اومد خیلی نازه حیفم میاد روش یه موقع جیش نکنی ها ...... اینم عکسش ... ... ...ببین .........     یه موقع فکرنکنی عروسکا برچسب اماده انا همه رو خودش دوخته انگری بردها هم خودش دوخته ...
26 اسفند 1392

طاهای عزیزم مامان یه نی نی تو دلش داره

سلام اما جدا نمی دونم این سلام به کی باشه به طاهای عزیزم یا به دوستای مجازیم یا به دل خودم که تو این وب جامونده . برای اولین بار توی زندگیم لحظه ایی پیش اومد که نفهمیدم بخندم یاگریه کنم شادباشم یا بخندم می دونم فقط یه جورایی تو وزنه دلم حس غم بیشتر بود شادی... خیلی خیلی گفتن این حرف برام سخته بگه مخصویا اینجا و به طاهای گلم که منتظرش بودم قبل از اینکه این پستو بزارم یه پست برای مهدی نوشتم و عاشقانه ازش خیلی خیلی ممنونم و یه عاشقانه مادرانه هم به پسر گلم طاهای عزیزم مامانی یه نی نی تو دلش داره انشالله یا زود زود خودت برگردی یا خواهرنازت هرکدوم باشید من و بابا شاد شاد میشیم خدایا شکرت   ...
26 اسفند 1392

الهی

الهی… نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدارا ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی پشت دیوار نشستم چو گدا بر سر راهی کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که به غیر از این خانه مرا نیست. ...
26 اسفند 1392

صادقانه می گم..فقط تو!مهدی

براي همه وقت هايي كه مرا به خنده واداشتي، براي همه وقت هايي كه به حرف هايم گوش دادي براي همه وقت هايي كه به من جرات و شهامت دادي، براي همه وقت هايي كه مرا در آغوش گرفتي براي همه وقت هايي كه با من شريك شدي، برای همه وقت هایی که با هم گریستیم   برای همه وقت هایی که همدلم شدی                                                       ...
26 اسفند 1392

می نویسم...

می نویسم تا بدانی : باران ابرها زود گذرند و باران چشم مادر ماندگار تر ! می نویسم تا بدانی : رد پا فانی و رد مهر من سوزنده تر از هر آتش ! می نویسم تا بدانی : اسم ها تکراری ولی یادشان همواره قشنگ ! می نویسم تا بدانی : دوستت دارم و تمام نوشته هایم بهانه ست برای گفتن ” دوستت دارم “های دلم     ...
26 اسفند 1392