محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

بدون عنوان

1392/12/26 18:31
نویسنده : مامان بی تاب
592 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به فنقل گل خودم(طاهای من)

دیروز رفتم دکتر از ساعت 9صبح تا 12:30تو انتظار بودم تا بالاخره نوبتم شد چه انتظار شیرینی بود برای شنیدن صدای قلبت و فهمیدن قد و وزنت و سالم بودنت .

همین طوری که از این صندلی رو اون صندلی می نشستم تا اسممو صدا کنن یه نامه برات نوشتم اون نامه رو برات تو البوم خاطرات بارداریم یادگاری نگه می دارم تا روزی که بزرگ شدی و خواستی بابا بشی این ذوق و این حال و هوای من درک کنی

وقتی خانوم دکتر معاینه ام کرد گفت همه چیز خوب و عالیه و هیچ مشکلی نداری بهش گفتم خانوم دکتر پسرم کوجولو نیست گفت میخوای دست و پاشو بگیری اومد دست گذاشت رو شکمم گفت این سرش اینم پاش از هیجان اشکم در اومده بود فقط گفتم الهی فداش شم .

وقتی خواست ضربان قلبتو بشنوه تا گوشی رو میزاشت رو بدنت یه لگد میزدی شاید تو اون چند ثانیه 4الی 5تا لگد زدی خانوم دکتره گفت از اون فضول هاستا خیلی سریع به رفلکس های من جواب می ده نمیزاره بیشتر از یک ثانیه روی قلبش باشم .

وقتی گفت هم هوشاری هم نرمال .انگار بهم گفته بودن تو صاحب ملک سلیمانی .زندگی یک رنگ و بو دیگه برام گرفت .

سریع تلفنو برداشتم و به بابا مهدی گفتم وقتی بهش گفتم پسرت هم نرماله هم سالم هم فضوله

برای اولین بار قربون صدقه غیر ارادی باباتو شنیدم با ذوق بیش از حد گفت عزیزم قربونش

ای خدا شکرت همیشه فکر میکردم بالاتر از عشق به همسر چیز دیگه نیست و زندگی کاملی دارم و احساس خوشبختی میکردم ولی الان که طاها زندگیمونو شیرین تر کرده احساس می کنم وابستگیم به بابا طاها یه معنی دیگه داره تا عاشق مهدی بودن.

خدایا این لذت مامان و بابا بودنو به همه چشم انتظارهابده

1391/02/03یکی دیگه از بهترین روزهای زندگی من و مهدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

بابای ملیسا
3 اردیبهشت 91 23:32
با سلام . وبلاگ ملوس من مجددا با عکسهای جدیدش به روز شد . لطفا نظر یادتون نره .