با یه عالمه دلتنگی
سلام به پسر گلم کم کم دارم جرات پیدا میکنم بهت بگم پسرم
مدتی بود نمی اومدم برات از خاطراتت بنویسم خیلی خیلی سرم شلوغ بود اما الان اومدم با یه عالمه خبر
تولد دختر خاله یلدا...............
اماده کردن اتاق خوابت...............
پرده دوختن برای اتاقت.............
1هفته با خاله زهرا رفتیم خونه مامان جون موندیم...............
راستی آیدا هم دندون در اورد ............
یه عالمه اتفاقات خوب خوب بود ........
از همه مهم تر .....
رفتم دکتر و وضعیت جسمیم رو دوباره چک کرد و خدارو شکر بهتر شدم و چندروز دیگه یه آزمایش خون میدم و خیالمون راحت میشه.........
اوه اوه یادم رفت بگم
قربونت برم وردوت به هشت ماهگیت هم مبارک
دقیقا وقتی وارد هشت ماهگیت شدی برای اولین بار از توی پهلو یه لگد جانانه به مامانی زدی باورت نمیشه خیلی ذوق کردم
راستی شبا دیگه نمیزاری بخوابم همش میترسم یا دستت یا پات یاسرت بره زیر تنم
آخه دردونه ام داره بزرگ میشه
وقتی به مرداد ماه فکر میکنم که پایان باهم بودن من و تو ئه یه جورایی دلم میگیره یه جورایی خوشحال میشم
دلم میگیره چون قراره از هم جدابشیم و اون ارتباط بین من و تو که تو هیچ وقت یادت نمیمونه از بین می ره .........
امیدوارم جداشدن خوب و راحتی داشته باشیم و فاصله بین من و تو بشه به اندازه یه پهنای صورت
طاهای من برات مینویسم تا زمانیکه بدنیا بیای می نویسم تا روزی خودت بزرگ بشی و تموم این خاطرات نه ماهگی من و بابا و خودتو بخونی
تو این دفترچه خاطراتت برات از دلتنگی هامون از بی تابی هام از ناله هام و خنده هام گفتم به امید روزی که بزرگ بشی و بخونی و بدونی و باور کنیو درکمون کنی ه ما عاشقنه دوستت داریم .
دوست دارم بدونی من برای یه ثانیه دیر لگدزدنت ختم صلوات و ایه الکرسی میکنم فقط تو خوب و سالم باشی ..
مادرانه هایم را برایت مینویسم از اولین روزهای با تو بودن، که بدانی و بدانم چه سخت باور کردم مادر شدن را و چه آسان میگذرد سختیهای زندگی در کنار تو فرشته کوچک
و چه كودكانه پرسيدم من : كه چرا بهشت زير پاي توست
ياد دارم كه چقدر او خنديد
سپس او گفت: بهشت هديه اي بود از خدا بر من
وقتي تو را در دل داشتم بهشت در دستانم بود و تو در جانم و روزي كه تو چشم به اين دنيا گشودي
... ... بهشت را با تمام بزرگي بر زمين نهادم و تو را عاشقانه در آغوش كشيدم عزیزم
آري، براي همين است كه ميگويند
بهشت زير پاي مادران است
برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولّد تو به صف ایستادند
تا راز زاد روز تو را بدانند
دست های من
برای جستجوی تو پیدا شدند
دهانم
کشفِ دهانِ توست.
ای کاشفِ آتش
در آسمان دلم توده برفی ست
که به خنده های تو دل بسته است♥