محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

بدون عنوان

1392/12/26 18:30
نویسنده : مامان بی تاب
274 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسرگلم که هرروز که بزرگتر میشه مامانو کم تر اذیت میکنه

طاهای من .دیشب با بابامهدی رفتیم بیرون یه تابی بخوریم و یه شامی بخوریم .برات دو تا بلوز سفید خوشکل خریدیم و اومدیم از مغازه بیرون دیدم بابا مهدی غیبش زده رفتم تو مغازه اطراف دیدم داره تو لباس ورزشی ها تاب میخوره گفتم خوب مهدی همیشه از این مغازه ها خوشش میاد اما این بار رفته بود برای پسر گلش به بلوز شلواری کوچولو تیم ایتالیا که برای 5ماهگیت خوبه گرفته بود خیلی باهاله.این جورا که بوش میاد قراره دو تایی این لباستونو بپوشیدو بشینید جلو تلویزیون و تخمه خوردن و ..............

الهی فدات شم .فداتون شم

مامانم خیلی منتظر اومدنتم برای اومدنت بی تاب شدم.

هر وقت دلتنگت میشم و بی تاب دیدنو بو کردن و بوسیدنت میام سراغ این دفترچه خاطراتو شروع میکنم برات نوشتن .

از دلنوشتهایی مینویسم برای نی نی 5ماه خودم که هر روز با کوچکترین تغییرش عظمت خدارو به من یادآوری میکنه هرشب که میخوابم ترس دارم که صبح خوشبختیمو ازم گرفته باشن .من خداروشاکرم واسه تمام لطفی که به من کرده بخاطر عشق به شریکم  و نی نی تو دلم.

خیلی ها به من می گن این وبلاگت لوس بازیه چرا مسائل شخصیتو عنوان میکنی اینا باید بین هر زن و شوهری بمونه و برخورد و انتقادهایی میکنن .

شاید راست بگن .اما می دونی چیه مامانی .اکه زمان به عقب برمی گشت لحظه لحظه سختی وصال عشق خودم و بابایی هم مینوشتم .

من با این وبلاگ با این دلنوشته ها حال میکنم .حال خوبی دارم وقتی میام و برات از انتظارم از بی تابی هام میگم .

من خیلی دوست داشتم درسمو ادامه بدم و تو جامعه فعالیت کنم اما الان اصلا دوست ندارم چون عاشقانه دارم با تو  بابا مهدی زندگی میکنم من نه ادامه تحصیل و میخوام و موقعیت کاری .یه نگاه پر انتظار مهدی و دلواپسی هاش برای من و تو به تمام این سالها تحصیلم می ارزه.

یکی از دوستام ازم انتقادکرد این وبلاگت حریم خصوصی نداره؟خیلی فکر کردم اما بهش حق دادم و به یه نتیجه رسیدم شاید ..........

شاید.........

نمیدونم امافقط یه جواب دارم .........

شایداینم نباید بگم اما ...........

عشق من به طاها یه این ثمره عشق که چندسال براش سختی کشیدیم و تهمت ها و فحش ها و کنایه ها وپشت چشم هاو حتی ....خوردم ودیدم و منو باباتو جسورکرده و شرم و حیا رو از چشامون دورکرده و الان بی پروا و بدون هیچ ترسی از عشق های زندگیم میگم .

یه کتاب دارم ازدرددل های امام علی(ع)توی چاه در فراغ و سوگ عزا فاطمه(س):

عاشقانه ترین جملاتی که یه مرد میتونه به زنش بزنه و با گریه تو چاه میگفته .از ثمره های زندگیش امام حسن و حسین(ع) که سیاه پوش شدنو................

وای که این عشق شرم و حیا رو از همه برده پس وقتی مولای ما این چنین از عشقش میگه من نوعی در مقابل این هدیه آسمانی که خدابهم داده توان ایستادن ندارم

به همه اون دوستانی که به من انتقاد کردن چه اس ام اسی چه تلفنی چه اینترنی کار من زشت نیست اینجا دفرچه خاطرات من و درونه و مهدی و من براش از دلتنگی هام و دوست داشتن هامو و انتظارهام میگم همون طور که الگوهای منو شما در مقابل عشق به همسر و فرزند از زانو افتادن منم قطره آبی هستم تو اون دریای عشقی که خدا تو سینه ما دمیده پس من بی حیا و بی شرم نیستم.

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

عمه خاله راحله
7 اردیبهشت 91 23:15
دلم برات یه ریزه شده کی میای فنقل عمه خاله