سلام به قندعسلم
سلام به گل پسرم به قندعسلم
الهی مامان فدای اون لگدهای پرجونت بشم که با تمام قوا می کوبی که به مامان و بابا بگی :آهای مامان و بابای بی تاب منم هستم و بی تاب تر از شمام و چیزی از این 270 روز نمونده که منم بیام تو آغوشتون و منوپر از عشقتون کنی وغرق اشیونه تون بشم...........
الهی مامان فدات بشه با ذکرایه الکرسی به استقبالت نشستیم
امیدم خیلی وقته که نیومدم و تو دفترچه خاطرات مجازیت برات چیزی بنویسم اما تمتم حال خوب و بدم رو برات تو کاغذ یا تو موبایلم برات ثبت کردم و به زودی ایمیج میگیرم برات میزارم
عزیز دلم من الان 1ماه میشه که خونه مامان جون اینا هستم و با اینترنت ایرانسل مرتب میام و نظرات دوستاتو تایید می کنم اما نوشتن با لب تاب برام سخته آخه قربونت بشم دیگه بزرگ شدی و منم سنکین شدم یه ذره سخته برام دیگه .
من اینجام البته بابا هم پیشمه و مارو تنها نمیزاره و تا میاد خونه اول می گه خوبی ؟خودت خوبی ؟بعد سراغ از لگدهات میگیره ؟و منم تا میتونم دلشو آب میکنم و........
مامان شما اینجا مثل خان ها میخوره و میخوابه و دایی ها و مامان و باباجون کم نزاشتن .خاله زهرا که دیگه نگو فراتر از یه خواهر برای منو بابامهدی زحمت میکشه .لطف خاله زهرا در تمام مراحل زندگی ما اینقدر زیاده که بابا مهدی به خاله زهرا میگه آبجی زهرا .حالا حالا برای این 1ماه نبودنم اینقدر حرفا و اتفاقات افتاده که همه رو اروم اروم برات میگم.....
از سونویی که رفتیم از هفته چندم بودنت
از شب های قدر
از سرم های دست مامان از بستری شدن مامان
از تهوع و استفراغ های مامان
از سونویی که رفتم برای صحت و سلامنت
از وزنت که الان قدتو وزنت چقدره
از اسباب کشی
ازویار خواب مامانت
از آبجی ایدا که شیرین زبون شده
از خواب هایی که برات دیدن بابا مهدی و عمه خاله راحله و خاله مژگان و خاله میترا و خاله زهرا
ازآبجی یلدا که تو تست قلم چی تو سطح استان و شهر مقام آورده
از همه مهم تر از انتخاب اسمت
از خیلی چیزهااااااااااااااااااااااااااااااااااا
همه رو برات میگم .........