مریضی مامان جون
وای پسرم
وای که چه روزها و لحظات سختی رو داشتیم
مامان جون یعنی مامان من یکدفعه دلش درد گرفت و رفتیم بیمارستان و گفتن چسبندگی روده است و روده کوچک مسدود شده و باید عمل بشه و وای ...........
عمل می شه و 50 به 50است رضایت عمل و ............
خیلی سخته تا 3صبح پشت درب اطاق عمل ایستادن و ........
صدای ناله های مادتو شنیدن و ناتوان از انجام کاری.............
خواهرت بابات وداداش هات و همه همه منتظر یه خبر خوب همه درحال گریه ...........
اما مامان تو دریغ از یه لحظه اشک ریختن و ترسیدن میدونی چرا ؟
چون من به خدای خودم ایمان دارم و می دونی چرا ؟چون من ازش مامان امو خواستم و اونم بهم میده
مطمئنم ازش بخوام بهم میده و خداروشکر عملش رضایت بخش بودو توکل بخدا.........
می دونی پسر گلم .....
خدای من دیگه جنسش برام عوض شده بعد از از دست دادن داداش گلت .دنیای من با خدا عوض شده
یه جورایی پررنگ تر و نزدیک تر بهش شدم و بهم یاد داد که تو بسپار به من و بگو خدا خودش صلاح دونسته و به من ایمان بیار و نگو چرا؟
دوست دارم بیای تو بغلم و از خدای خودم و خودت برای بگم..........