محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

روزهای سخت گذراست

1392/12/26 18:53
نویسنده : مامان بی تاب
881 بازدید
اشتراک گذاری

می نویسم ازبرای چه و از بهر چه کسی و چه چیزی نیمی دانم؟

من برای تو می نویسم برای پسرم برای طاهای خودم یا من مینویسم برای دل خودم شایدم می نویسم برای خواهر یا برادر طاهای خودم مینویسم  شایدهم برای دلتنگی های خودم

اصلا چرا می نویسم واسه دل خسته خودم ؟؟؟؟؟؟؟؟

طاها ی من پسرم من خیلی چیزها میخواستم  اما نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این وبلاگ مال توئه اما من دیگه ذوقی ندارم از چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟

از غم سرام بگم؟؟؟؟

از اشتباهاتم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از اینکه بابا مهدی عشق زندگیم بزرگترین و تنها کسی که دارم برای کنارش بودن میجنگم رو اذیت میکنم؟؟؟؟

از خودم که دوونه شدم بگم؟/؟؟

از کارهای بی فکرم بگم ؟؟؟؟؟؟از آبروریزی هام بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از سهل انگاری هام بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یا از دل شکیته ام بگم؟؟؟؟؟؟؟

از زبون مردمی که نه به عمد به سهوا دل منو شکوندن بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از خودی بگم یا از غریبه بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از خدا و بزرگیش بگم همه می دونن یا رب العالمین پروردگار جهانیانی از عظمتش یا رحمتش یا نعمت پر حکمتش بگم؟

 

كاش اینجا بودی...

 

گل من گوهر من كاش اینجا بودی

جان من جوهر من كاش اینجا بودی

اگر اینجا بودی خانه خاموش نبود

آینه فاصله داشت گل فراموش نبود

وزن قلبم سنگین غربت و آهنگ نبود

ساعت دیواری خسته از زنگ نبود

گل من گوهر من كاش اینجا بودی

جان من جوهر من كاش اینجا بودی

با تو بودن هیهات تا ابد ممكن بود

لحظه های بیدار تا ابد ساكت بود

اگر اینجا بودی زندگی وسعت داشت

غزل آمرزش به قلم رغبت داشت

گل من گوهر من كاش اینجا بودی

جان من جوهر من كاش اینجا بودی

گم ترین پیدایی هستی و اینجایی

من كه با تو هستم تو چرا تنهایی

با همه دوری ها اینهمه فاصله ها

همه جا سرشار است از هوایت اینجا

گل من گوهر من كاش اینجا بودی

جان من جوهر من كاش اینجا بودی

 

از چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو بگو از دلتنگیم بگم ؟

از فرارم از این وب بگم که دیگه باهاش قهر کردم بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از دل سوختم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با بابا مهدی و خاله زهرا و جوججه هاش رفتیم خریر لباس زمستونی

وقتی لباس بچه ها رو می دیدم ذره ذره آب می شدم  اون روزهایی که من برای دونه دونه لباس هات می رفتم بازار و با یه عالمه چونه خرید میکردم دوست داشتم برات بخرم اما داغون بودم می دونی داغون یعنی چی ؟

یعنی من وبس

یه لباس نوزادی شماره 1برات خریدم بدون گشتن و هر چیز دیگه فقط یه لباس برداشتم گفتم آقا من اینو میخوام

بازم روحم احیا نشدو.........

بابا مهدی هم داغون تر ازمن و تو راه برگشت جلو فرشید و زهرا اینا تو ماشین یه عالمه گریه کردیم بازم با همون آهنگ محبوبم که بعد از رفتنت مرهم درد ما شد

همش از خدا می خوام که بیای زوده زوده     فقط از خدا میخوام که بیای زوده زود

بازم ازم میخوای بگم

از چی بگم باشه میگم گوش کن:

می خوام بگم گوش کن از دلم برات میگم ای خدا :

وقتی کسی رو دوس داری،وقتی شدی مادر،حاضری جون فداش کنی

 

حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی،تو آرامش بوسش کنی

 

به خاطرش داد بزنی،به خاطرش شب بیداری کنی

 

رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی،حتی روی آرامشت

 

وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه

 

فقط اونی که تو دلت بوده و روببینه و شکر کنی

 

قید تموم مادیات دنیارو به خاطرِ اون می زنی

 

خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی

 

حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم

 

امّا از خوابش نزنی و یه سرما نخوره

 

حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی

 

حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی

 

حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات

 

به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات

 

وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری

 

تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری

 

حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره

 

حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره

 

حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر

 

امّا نبینی اون یه گوشه تنها نشسته

 

حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی

 

بگی که مادرشی و عاشق هدیه خدام

 

حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی

 

رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی

 

و بگی این ثمره عشق منه،بودن این بودن منه

 

 

 

حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن

 

دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دس ت بدن

 

حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن

 

کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن

 

حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت

 

مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت

 

وقتی کسی تو یه مادری ، یه چیزقیمتی داری

 

دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری

 

حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه

 

به خاطر اون فرزندی ، خیلی برات با ارزشه

 

حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی

 

غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـاما خيلي بد ميشه وقتي كه بعد از مدتي

ببینی یه حباب روی آب بوده و تماممممممممممممممممم

خدا كنه كه اينجوري نشه

برات هميشه عشق باشه

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان یاسمن ومحمد پارسا
17 آذر 91 14:19
فدات بشم تو که اونطور من و اروم کردی راه و بهم نشون دادی چرا اینطوری با خودت میکنی به وبت که اومدم گریم گرفت چرا خودت و اینطور اذیت می کنی عزیزم صبر داشته باش خدا رحیمه


سلام خوبی امیدوارم مشکلاتت حل شده باشه