محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

ماه ششم

  ·          جنین در این سن بین 27 تا 35 سانتی متر طول دارد و وزن آن نهایتا به حدود 900 گرم میرسد. ·          پلكها از هم جدا میشوند و جنین برای مدت كوتاهی چشمانش را باز میكند و دوباره میبندد. ·          سطح پوست جنین از ماده ای به نام ورنیكس پوشیده شده است كه نقش محافظتی دارد. ·          جنین در این سن قادر به سكسكه كردن است و گاهی سكسكه میكند. ·        ...
26 اسفند 1392

بدون عنوان

همه کس و هیچ کس چهار نفر بودند. اسمشان اینها بود. همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی. کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند، هرکسی می توانست این کار را بکند ولی هیچ کس اینکار را نکرد. یک کسی عصبانی شد چرا که این کار کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نخواهد کرد. سرانجام داستان این طوری شد هرکسی، یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد!!؟       ...
26 اسفند 1392

کسوف وخسوف درآسمان سال 91

  یه خبرمهم و مهم به همه مامانای نگران که یه نی نی تو شکمشون دارن؟ در سال 2012 شاهد دو ماه گرفتگی جزئی در تاریخ 8 آذر 91 و 15 خرداد 91 و دو خورشید گرفتگی زیبا یکی در تاریخ 31 اردیبهشت 91 و دیگری در 23 آبان 91 خواهیم بود که البته بعضی از نجوم شناسان معتقدند در ایران قابل رویت نیست اما احتیاط شرط عقله دیگه.   مواظب باشد دیگه دست روی شکمتون نزارید ...
26 اسفند 1392

التماس دعا

و شما : ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید ! پس از این جز سکوت سخنی نخواهم گفت . و شما : ای چشمهایی که تنها صفحات سیاه را می خوانید ! پس از این جز سطور سپید نخواهم نوشت. و شما : ا ی کسانی که هرگاه حضور دارم بیشترم تا آنگاه که غایبم... پس از این مرا کمتر خواهید دید !!   سلام به پسرگلم . مامان جان چندروزی بود که به اینترنت دسترسی نداشتم . نتونستم تو این دفترچه خاطرات برایت چیزی بنویسم اما تویه دفترچه خاطرات دیگه یعنی پشت دفترچه درمانی بیمه ام برات یه چیزایی نوشتم . اصلا دوست ندارم برایت اینارو به یادگار ثبت کنم و...
26 اسفند 1392

بدون عنوان

افسون زندگی   در بیکرانه زندگی دو چیز است که افسونم می کند : آبی آسمان که می بینم و میدانم که نیست     و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.         ...
26 اسفند 1392

رنج زن

رنج زن   زن عشق می کارد و کینه درو می کند.... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.... می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی ..... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........ در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............ او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی .......... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ......... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ......... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........ او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ......... ...
26 اسفند 1392

لیوان مشکلات

استادی در شروع كلاس لیوانی پر از اب به دست گرفت.ان را بالا گرفت كه همه ببینند.بعد پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند:50 گرم. 100گرم. 150گرم..... استاد گفت:من هم بدون وزن كردن نمیدانم دقیقا وزنش چقدر است اما سوال من اینست:اگر من لیوان اب را چند دقیقه همینطور نگه دارم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند:هیچ اتفاقی نمی افتد! استاد پرسید:خوب اگر یك ساعت همین طور نگه دارم چه اتفاقی می افتد؟ یكی از شاگردان گفت:دستتان كم كم درد میگیرد. _حق با توست.حالا اگر یك روز تمام ان را نگه دارم چه؟ شاگرد دیگری گفت:دستتان بی حس میشود عضلاتتان به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج...
26 اسفند 1392

چه عشق قشنگی!

این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده.فوق العاده است. شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود. دلش سوخت و یک لحظه كنجكاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد؛ این میخ ده سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!! چه اتفاقی افتاده؟ در یک قسمت تاریک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مانده!!! چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولك را مشاهده کرد. در این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟ همانطور که به مارمولک ن...
26 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام به دردونه گل خودم امروزبابا مهدی بخاطر رفاه دردونه گلش و مامان دردونه اش یه ماشین خریده .که هر وقت نی نی ما خواست بدنیا بیاد ما اماده بدینا اومدنت باشیم . عزیز دل ما منتظرتیم ...
26 اسفند 1392