محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)محمدطاهای ما(جوجه طلایی ما)، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

دردونه..یک عاشقانه آرام دگر

نوروز93و5ماهگی جوجه رنگی

الهی فدای تو گل پسری بشم من خدارو هزاران هزار مرتبه سپاس میکنم واسه داشتن دو مرد زندگیم خیلی خیلی شکرت خدا که جوجه رنگی من تو بغل من و باباشه.............. من و بابایی سعی کردیم  امسال و به بهترین نحو برنامه ریزی کنیم تا اولین نوروز و با هم در کنار تموم اونایی که دوستشون داریم و دوستمون دارن و شادباشیم به همین علت تو این ایام عید باتوجه به مرخصی بابا مسافرت های زیادی ر فتیم که از گرما رفتیم تو سرما و از برف  و کوه رفتیم دریا و بوشهر روزعید ساعت 6:30از آبادان به قصد ماهشهر که سال تحویل همه خونه خاله زهرا باشیم زدیم بیرون و سال تحویل ساعت 8:15بود.خداروشکر ما 7:45 رسیدیم و سال تحویل شدو ...
1 خرداد 1393

1هفته با عمه خاله راحله

این هفته ایی که گذشت عمه خاله پیش مابود گل پسری . کلی به ما خوش گذشت و حال داد هفته خیلی خیلی خوبی بود بعد از مدتها پیش هم بودیم عمه خاله از کنگان اومده بود این همه راه و اومد و ساعت 2شب برای اولین بار شما رو دید و باورش نمیشدکه بالاخره به طاها رسیده همون پسملی که 2سال منتظرش بوده و فیلم تولدتو دیدو یه عالمه گریه به یاد اون روزا و سختی هایی که کشیدیم و ....... عمه خاله وقتی دیدت تو خواب بودی ولی تو خواب براش لبخندزدی و اینقدر دلبری کردی تا بیدارت کردیم و تاصبح دیگه نخوابیدی . جان دلم عمه خاله میگفت این طاهای منه این دستای کوچولوشو ببین وای باورم نمیشه مهدی وقتی میخواستم بهت شیر بدم...
27 فروردين 1393